پيوندها
نويسندگان
|
دل نوشته ها
یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, :: 23:53 :: نويسنده : فائزه
تفاوت عشق و ازدواج
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور.
اما در هنگام عبور از گندم زار، به يادداشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچينی! شاگرد به گندم زار رفت وپس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسيد: "چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هيچ!
هر چه جلو ميرفتم، خوشه های پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين،تا انتهای گندم زار رفتم . استاد گفت: عشق يعنی همين! شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟ استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. امابه ياد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولين درخت بلندی را که ديدم، انتخاب کردم.
ترسيدم که اگر جلو بروم،باز هم دست خالی برگردم. استاد باز گفت: ازدواج هم يعنی همين نظرات شما عزیزان:
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |